معنی جابه جا کردن جابه جا کردن ((بِ کَ دَ)) نقل، انتقال، مرتب کردن، منظم کردن، پنهان کردن، ذخیره کردن نقل، انتقال، مرتب کردن، منظم کردن، پنهان کردن، ذخیره کردن تصویر جابه جا کردن فرهنگ فارسی معین