جدول جو
جدول جو

معنی جاآمدن

جاآمدن((مَ دَ))
بهبود یافتن، به هوش آمدن، به خود آمدن
تصویری از جاآمدن
تصویر جاآمدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جاآمدن

جاآمدن

جاآمدن
بهبود یافتن: (حالم جاآمد)، آرامش یافتن مطمئن شدن، بهوش آمدن بخودآمدن، یاجاآمدن حال. به شدن بهبود یافتن، یاجاآمدن حواس. بهوش آمدن اقامه. یاجاآمدن دل. ظرامش یافتن مطمئن شدن
جاآمدن
فرهنگ لغت هوشیار

برآمدن

برآمدن
بالا آمدن، ظاهر شدن پدید گشتن، طلوع کردن (خورشید و ستاره)، برجستگی یافتن ور آمدن، ورم کردن، طول کشیدن: دو هفته برنیامد که
فرهنگ لغت هوشیار

جاثمین

جاثمین
جمع جاثم، بر جا ماندگان، بر سینه خفتگان، نابود گشتگان جمع جاثم
جاثمین
فرهنگ لغت هوشیار