جدول جو
جدول جو

معنی جا خوش کردن

جا خوش کردن((خُ کَ دَ))
در جایی به خوشی اقامت کردن، کنایه از بسیار ماندن در جایی
تصویری از جا خوش کردن
تصویر جا خوش کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جا خوش کردن

جا خوش کردن

جا خوش کردن
جایی را پسندیدن و در آنجا اقامت کردن، کنایه از بسیار ماندن در جایی
جا خوش کردن
فرهنگ فارسی عمید

ناخوش کردن

ناخوش کردن
تباه کردن ناگوارساختن: بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش. (شا) مقابل خوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ناخوش کردن

ناخوش کردن
ناگوار ساختن. تباه کردن:
بکوشد ز بهر درم پنج و شش
که ناخوش کند بر دلش روز خوش.
فردوسی.
مگر سیستان را پر آتش کنیم
بر ایشان شب و روز ناخوش کنیم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا