جدول جو
جدول جو

معنی جا خوردن

جا خوردن((خُ دَ))
یکه خوردن، تعجب کردن
تصویری از جا خوردن
تصویر جا خوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جا خوردن

جا خوردن

جا خوردن
تکان خوردن و حیرت کردن از دیدن چیزی عجیب یا پیشامد ناگهانی یا شنیدن خبری حیرت انگیز، یکه خوردن
جا خوردن
فرهنگ فارسی عمید

پا خوردن

پا خوردن
ساییده شدن، لگدمال شدن، کنایه از فریب خوردن و دچار حساب سازی شدن
پا خوردن
فرهنگ فارسی عمید

وا خوردن

وا خوردن
مغلوب شدن شکست خوردن، ردشدن مردود گشتن، مایوس شدن، برابر امری غیر مترقب واقع شدن یکه خوردن، متحیر شدن، ملاقات کردن بر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پا خوردن

پا خوردن
پا خوردن کسی، فریب خوردن او. در حساب، فریفته و گول شدن او، پا خوردن فرش، بر آن بسیار آمد و شد کردن نرم شدن و لطیف شدن را
لغت نامه دهخدا

جاخوردن

جاخوردن
از دیدن امری غیر منتظر تعجب کردن یکه خوردن، خود را مغلوب دیدن
جاخوردن
فرهنگ لغت هوشیار