معنی ثقوب - فرهنگ فارسی معین
معنی ثقوب
- ثقوب((ثُ))
- شعله ور شدن آتش، روشن شدن ستاره، نافذ رای گردیدن
تصویر ثقوب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ثقوب
ثقوب
- ثقوب
- آتش افروزینه. آتش گیره. هیمۀ خرد که به آن آتش برافروزند. ج، ثُقُب
لغت نامه دهخدا
ثقوب
- ثقوب
- ثقابت. ثَقب، روشن شدن ستاره، افروخته شدن، دمیدن بوی، نافذ رای گردیدن، بسیارشیر شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا