جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تیموک

تیموک

تیموک
اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، تُرش روی، تُرش رو، دُژبُرو، روتُرش، گِرِه پیشانی، بَداُغُر، تُندرو، عَبوس، مُتَرَبِّد، اَخم رو، سَخت رو، عابِس، عَبّاس، بَداَخم، زوش
تیموک
فرهنگ فارسی عمید

تیموک

تیموک
عبوس است که آن ترشروئی کردن و اظهار کراهیت نمودن باشد، (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، تندی و درشتی و سخت روئی و عبوس، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تیموس

تیموس
غده ای که در کودکان در بالای قفسه سینه و جلو نای قرار دارد
تیموس
فرهنگ لغت هوشیار

تیمون

تیمون
لُمیزان ترُپ فیلسوف یونان قدیم در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح. وی بر اثر مشاهدۀ تیره بختان کشور خود و همچنین از دست دادن ثروتش مخالف نوع بشر گردید و نسبت به انسانها احساس نفرت می کرد و مورد استهزاء شاعران قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

تیمول

تیمول
تیمل یا اسیدتیمیک که بصورت بلورهای درشت بیرنگ با بوی مخصوص است، نقطۀ ذوب آن 50 تا 51 درجه و نقطۀ جوش آن 232 درجه است، در آب بسیار کم محلول است، رجوع به کتاب کارآموزی داروسازی جنیدی ص 159 شود
لغت نامه دهخدا

تیموس

تیموس
غده ای فرد که در جلو قصبهالریه و در عقب استخوان جناغ سینه واقع است و از دو لب چپ و راست تشکیل شده است، این غده صاف و رنگش در جنین گلی ولی در کودک خاکستری است، غدۀ مذکور در سن بلوغ به نهایت نمو خود می رسد، ولی از آن به بعد کوچک میشود، و در سن کهولت از بین می رود، وجود این غده موجب مساعد کردن نمو بدن است وفقدانش نمو را متوقف می سازد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

تیمور

تیمور
تیمورِه، سنگی که در شکم بعضی حیوانات تولید می گردد و آن را مانند فادزهر استعمال می کنند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا