جدول جو
جدول جو

معنی تیر کردن

تیر کردن((کَ دَ))
نشان کردن، هدف قرار دادن، کسی را تحریک کردن، به کاری واداشتن
تصویری از تیر کردن
تصویر تیر کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تیر کردن

تیر کردن

تیر کردن
در تداول،وادار کردن کسی به کاری. تحریک کردن
لغت نامه دهخدا

پیر کردن

پیر کردن
فرتوت ساختن کهنسال گردانیدن بسالخوردگی رسانیدن: چه تدبیر از پی تدبیر کردن نخواهم خویشتن را پیر کردن، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

شیر کردن

شیر کردن
تشجیع کردن برانگیختن: می خواهی مرا شیر کنی که از روی چوب (جوی) بپرم ک
فرهنگ لغت هوشیار