جدول جو
جدول جو

معنی تیامن

تیامن((تَ مُ))
به طرف راست مایل شدن، سمت راست
تصویری از تیامن
تصویر تیامن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تیامن

تیامن

تیامن
به سمت راست گردیدن، به طرف راست مایل شدن، انحراف به راست
تیامن
فرهنگ فارسی عمید

تیامن

تیامن
به یمن آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر دست راست بردن کسی: تیامن به، بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن. (آنندراج). براست شدن. (زوزنی) (از اقرب الموارد). و فی الحدیث: فامرهم ان یتیامنوا عن الغمیم، ای تأخذوا عنه یمیناً... (اقرب الموارد). رجوع به ذوالیمینین شود، (اصطلاح نجوم) نزد منجمان آن است که چون کوکبی در وند عاشر باشد مطرح شعاع هر دو تسدیس وهر دو تربیع وی زیرزمین بود، ای بالای زمین و آن دلیل قوت سعادت و بزرگی است و آن کوکب را ذوالیمینین گویند. (از کفایهالتعلیم) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

تضامن

تضامن
کفیل و ضامن یکدیگر شدن، در علم حقوق نوعی تعهد و شراکت مالی که هر یک از اعضا حق دریافت تمامی طلب و مسئولیت پرداخت تمامی بدهی را داشته باشد
تضامن
فرهنگ فارسی عمید

میامن

میامن
میمنه ها، برکت ها
طرف راست ها، دست راست ها، جمعِ واژۀ میمنه
میامن
فرهنگ فارسی عمید