معنی تهجیه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تهجیه
تهجیه
- تهجیه
- حروف مقطعات خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). املا کردن و هجی نمودن. (ناظم الاطباء). هجاکردن حرف. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به هجا شود
لغت نامه دهخدا
تهجین
- تهجین
- زشت نژادی تازیان اگراز مردم سرزمین های نو مسلمان زن می گرفتند فرزندشان} هجین {خوانده می شد
فرهنگ لغت هوشیار