جدول جو
جدول جو

معنی تهافت

تهافت((تَ فَ))
پیاپی افتادن، بر یکدیگر افتادن
تصویری از تهافت
تصویر تهافت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تهافت

تهافت

تهافت
در افتادن، ناچیزی فرنود (دلیل)، در افتادن پیاپی افتادن، لغزش
تهافت
فرهنگ لغت هوشیار

تهافت

تهافت
پیاپی افتادن، پیاپی آمدن، ازدحام مردم در کنار آب، پریدن پروانه ها بر گرد شمع، پی در پی افتادن و مردن، روی هم ریختن
تهافت
فرهنگ فارسی عمید

تهافت

تهافت
افتادن، پیاپی بیفتادن. (زوزنی). پاره پاره افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بپای درافتادن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید، ساز محاربت ترتیب داد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 197) ، بر یکدیگر افتادن. (آنندراج) ، پیاپی آمدن، خود را بر چیزی افکندن، کهنه گردیدن جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تخافت

تخافت
پنهانی گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پنهانی و آرام سخن گفتن. (از قطر المحیط) (اقرب الموارد) : فانطلقوا و هم یتخافتون. (قرآن 23/68)
لغت نامه دهخدا