جدول جو
جدول جو

معنی تون تاب

تون تاب
کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد
تصویری از تون تاب
تصویر تون تاب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تون تاب

تون تاب

تون تاب
کارگری که در گلخن حمام آتش می افروزد، آتش انداز، گلخن تاب
تون تاب
فرهنگ فارسی عمید

تونتاب

تونتاب
از تون به معنی گلخن + تاب مخفف تابنده (از تافتن به معنی روشن کردن و مشتعل کردن) آنکه تون حمام را سوزاند، گرم شدن آب خزانه را، گلخن تاب، گلخنی، (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

آهن تاب

آهن تاب
آنچه با آهن تفته گرم شده باشد، یا آب آهن تاب. آبی که آهن تفته در آن افکنند یا فرو برند (در طب مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار

رسن تاب

رسن تاب
آنکه ریسمان تابد طناب باف تابنده ریسمان، تاب دادن و بهم پیوستن رسن
فرهنگ لغت هوشیار

گوش تاب

گوش تاب
تابنده گوش پیچنده گوش، گوش تابیده پیچیده گوش، تاب دادن گوش برای تنبیه گوشمالی، پارچه ایست که دور گوش و سر پیچند: گوش پیچ
فرهنگ لغت هوشیار