جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تولک

تولک

تولک
زیرک، چابک، مرغ پرریخته
تولک رفتن: ریختن پَرِ پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید
تولک
فرهنگ فارسی عمید

تولک

تولک
باذکاوت و زیرک و هوشمند و بافراست و جلد چابک. (ناظم الاطباء). زیرک. چابک، پرریخته. (فرهنگ فارسی معین). کریزکرده و پرریخته. (ناظم الاطباء). کریز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به کریز و تولک کردن شود
لغت نامه دهخدا

پولک

پولک
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
پولک
فرهنگ نامهای ایرانی