معنی تولب
- تولب((لَ))
- مأیوس، دمق
واژههای مرتبط با تولب
تولب
- تولب
- کره گور خر
تولب
- تولب
- کرۀ گورخر. (دهار). خرکره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی خرکره، یعنی بچۀ خر. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، گوساله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
تولد
- تولد
- زایش، زادروز
تقلب
- تقلب
- دغل کاری، دغلی، نیرنگ
بولب
- بولب
- فرانسوی سوخ
تحلب
- تحلب
- روانش روانیدن اشک از چشم یا آب از دهان
تطلب
- تطلب
- پیاپی جستن یا جستن
تسلب
- تسلب
- سوکجامه پوشیدن
تصلب
- تصلب
- سختی کردن، محکم شدن
