جدول جو
جدول جو

معنی توسرخ

توسرخ((سُ))
میوه ای است از جنس مرکبات شبیه پرتقال و لیمو طعم آن ترش و شیرین است و گوشت آن سرخ است، پاتاوی
تصویری از توسرخ
تصویر توسرخ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با توسرخ

توسرخ

توسرخ
گونه ایست از نوع مرکبات شبیه پرتقال و لیمو دارای برگهای پهن و خارهای بیشتر و گلهای بزرگتر و میوه اش نیز بسیار درشت تراست. طعم آن ترش و شیرین و گوشت آن سرخ است
فرهنگ لغت هوشیار

توسرخ

توسرخ
میوه ای از نوع مرکبات شبیه پرتقال و نارنگی، با طعم ترش و شیرین و گوشت سرخ رنگ، ویژگی پرتقالی که گوشت آن سرخ رنگ است
توسرخ
فرهنگ فارسی عمید

توسرخ

توسرخ
قسمی ازمرکبات که میوۀ آن گرد است و پوست زرد لیموئی و طعمی میخوش دارد، چند گرمکی متوسط و این بزرگتر از انواع دیگر مرکبات و خردتر از سلطان مرکبات است. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

توسری

توسری
ضربه ای که با دست بر سر کسی بزنند، کنایه از تحقیر، سرزنش تحقیرآمیز
توسری
فرهنگ فارسی عمید

توسیخ

توسیخ
شوخگن کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). چرک و ریمناک کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چرکین کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

موسرخ

موسرخ
موی سرخ. سرخ موی. آنکه موی سرخ دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

تورخ

تورخ
مُرَکَّب اَز: ’ورخ’، ترشدن زمین، نرم شدن خمیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا