جدول جو
جدول جو

معنی توزیدن

توزیدن((دَ))
دو تکه پارچه را به وسیله سوزن و نخ به هم پیوستن، با تیر یا نیزه درع و زره را به بدن دشمن پیوستن، دوختن، توختن
تصویری از توزیدن
تصویر توزیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با توزیدن

توزیدن

توزیدن
توختن، دوختن، فرو کردن، فرو کردن از طرفی و بیرون کشیدن از طرف دیگر، کشیدن، جستن، خواستن، حاصل کردن، اندوختن
توزیدن
فرهنگ فارسی عمید

توزیدن

توزیدن
همان توختن مذکور است. (آنندراج). به معنی تاخت و تاراج کردن باشد، به معنی اندوختن و جمع نمودن و حاصل کردن، کشیدن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، گستردن، آشکار نمودن. (ناظم الاطباء) ، گزاردن و ادا نمودن. (برهان). ادا نمودن. (ناظم الاطباء) :
هم از گنج ماشان بتوزید وام
به دیوانها برنویسید نام.
فردوسی.
به همه معانی رجوع به توختن و توز شود
لغت نامه دهخدا