جدول جو
جدول جو

معنی تو

تو((تَ یا تُ))
تابش، فروغ، حرارت، تاب، پیچ، برکه، تالاب
تصویری از تو
تصویر تو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تو

تو

تو
اندرون، میان و درون چیزی، لای چیزی
تو بر تو: تو در تو، تو به تو، دارای تاها یا لاهای متعدد، لا به لا، لا بر لا، تا بر تا، پیچ در پیچ، درهم و برهم
تو
فرهنگ فارسی عمید

تو

تو
برکه، تالاب
تابش هایی که از یک منبع تابنده مانند خورشید و آتش و لامپ پراکنده می شود، تاب، تف
تو
فرهنگ فارسی عمید