معنی تنها
تنها
((تَ))
یگانه، بدون همراه و همدم، فقط
تصویر تنها
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تنها
تنها
تنها
فرد تک و منفرد و یگانه و مجرد، یکه، واحد، احد
فرهنگ لغت هوشیار
تنها
تنها
تک، یگانه، یکه، کسی که همدم و هم صحبت نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تنها
تنها
Alone, Single, Lonely, Sole, Solitarily, Solitary, Unaccompanied
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تنها
تنها
одинокий , единственный , одиночно , без сопровождения
دیکشنری فارسی به روسی
تنها
تنها
allein, einsam, einzeln, einzig, unbegleitet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تنها
تنها
одинокий , єдиний , самотньо , без супроводу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تنها
تنها
samotny, pojedynczy, jedyny, samotnie, bez towarzysza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تنها
تنها
孤独的 , 单一的 , 唯一的 , 孤独地 , 无人陪伴的
دیکشنری فارسی به چینی
تنها
تنها
sozinho, solitário, único, solitariamente, não acompanhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی