جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تنمر

تنمر

تنمر
پلنگ خویی زشتخویی بر آشفتن مانند پلنگ شدنتند خویی نمودن
تنمر
فرهنگ لغت هوشیار

تنمر

تنمر
پلنگی نمودن، مثل پلنگ شدن، کنایه از تندخویی کردن، خشم کردن
تنمر
فرهنگ فارسی عمید

تنمر

تنمر
دراز کشیدن آواز وقت ترسانیدن و بیم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پلنگی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشبه به پلنگ در خلق و رنگ. (از اقرب الموارد) ، در خشم شدن چون پلنگ. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خشم گرفتن و زشتخوی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بر حول و قوت خویش اعتماد کرد و از عواقب خطر و تهور و خواتیم بغی و تنمر غافل ماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 197) ، دگرگون گشتن و متغیر شدن، یقال: تنمر له، تشبیه است به پلنگ، بدان جهت که پلنگ دیده نشود مگر آنکه از خشم متغیر و برگردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تیمر

تیمر
گیاهی ازتیره شاه پسند که بصورت درخت یا درختچه میباشد. اصل آن از هندوستان و افریقای مرکزی است و در نواحی جنوبی ایران نیز یافت شود. برگش بیضوی کامل و سطح فوقانی پهنکش سبز رنگ و سطح تحتانی پهنک سفید است. پوست آن در تداوی بعنوان مدر مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار