معنی تنگ تنگ لنگه بار، عدل، جوال، تسمه ای که به کمر اسب یا الاغ بندند، آن چه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی، بار، حمل تصویر تنگ فرهنگ فارسی معین