معنی تندیاز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تندیاز
تندیاز
تندیاز
سریعالسیر. تیزتک. پرسرعت: نشست از بر بارۀ تندیاز همی رفت با وی بسی رزمساز. فردوسی
لغت نامه دهخدا
تندتاز
تندتاز
سریعالسیر. سخت دونده. تیزتک: نشست از بر بارۀ تندتاز همی رفت و با او بسی رزمساز. فردوسی. همانگه پدید آمد از دشت باز سپهبد برانگیخت آن تندتاز. فردوسی. ، خشمناک و غضبناک و پر از خشم. (ناظم الاطباء). رجوع به تند شود
لغت نامه دهخدا
تندباز
تندباز
یک نوع مرغ درنده. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 305 شود
لغت نامه دهخدا
بندباز
بندباز
آنکه بر روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیزی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
اندیان
اندیان
در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
انحیاز
انحیاز
گردآمدن، گرایش گروش، کرانجیگری (بی طرفی) گرد آمدن پیوسته شدن، گراییدن
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.