معنی تنخواه
- تنخواه((تَ خا))
- سرمایه، پول نقد، مال و متاع
واژههای مرتبط با تنخواه
تنخواه
- تنخواه
- پول نقد و زر و مال و دولت سرمایه و پول نقد و مال و ثروت
تنخواه
- تنخواه
- پول نقد، سرمایه، متاع، کالا
تنخواه
- تنخواه
- پول نقد وزر و مال و دولت. (ناظم الاطباء). سرمایه و پول نقد و مال و ثروت، مال و متاع. (فرهنگ فارسی معین) ، منفعت از اراضی و مقرری از آنها، برات به خزانه برای ادای وظیفه و مواجب و جیره و جز آن. (ناظم الاطباء). برات به خزانه برای تأدیۀ حقوق و مقرریها. (فرهنگ فارسی معین). با لفظ کردن و دادن و گرفتن مستعمل است. (بهار عجم) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به سازمان صفویه ص 161 و 162 و تذکرهالملوک چ 2 و ترکیبهای این کلمه شود
تنخواه
- تنخواه
- کالا، متاع، اعتبار، بودجه، پول، سرمایه، نقدینه، وجه
تن خواه
- تن خواه
- بودجه
تنخواہ
- تنخواہ
- دَستمُزد، حُقوق و دَستمُزد
تخواره
- تخواره
- نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی
دلخواه
- دلخواه
- مورد نظر، مد نظر
درخواه
- درخواه
- خواهش، در خواست
