جدول جو
جدول جو

معنی تن بها

تن بها((تَ. بَ))
پولی که کسی برای آزاد شدن کسی دیگر از زندان در صندوق دادگستری گذارد، وجه الکفاله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تن بها

تن بها

تن بها
وجهی که کسی برای آزاد شدن دیگری از زندان در صندوق دادگستری بگذارد
فرهنگ لغت هوشیار

تن بها

تن بها
پولی که کسی برای آزاد شدن دیگری از زندان در صندوق دادگستری بگذارد، وجه الکفاله
فرهنگ فارسی عمید

تن باه

تن باه
جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگستوان و زره و... در گذشته متداول بوده است. ظاهراً مرکب از تن (بدن). و پا... (پاینده از پاییدن، مراقبت کردن، محافظت کردن)
لغت نامه دهخدا