معنی تمثل تصویر تمثل تمثل ((تَ مَ ثُّ)) داستان زدن، مثال آوردن، شبیه چیزی شدن، قصاص گرفتنداستان زدن، مثال آوردن، شبیه چیزی شدن، قصاص گرفتن فرهنگ فارسی معین