چوب های افقی و عمودی که پیش از ساختن دیوار بر پا می کنند و بعد میان آن ها را با آجر تیغه می کشند، چوب بست، چوب بندی، چوب بستی که کارگران ساختمانی در بیرون یا درون ساختمان برپا می کنند که روی آن بایستند و کار بکنند
نصب کردن خیمه از پارچه تنک و لطیف: (میدهد صبح و کله بست سحاب الصبوح الصبوح یا اصحاب خ) (حافظ)، نصب کردن کله: (چون مهد خواهر تبریز بمدینه رسید شهر را آیین بستند و کله بستند)
زه بستن. چله برکمان بستن. کمان را چله و زه کردن. زه بستن کمان را: کمانگر به نیروی فیض الست تواند بقوس قزح چله بست. ملاطغرا (از آنندراج). زآسمان نتوان طرفی از فغان بستن به زور چله نشاید به این کمان بستن. شریف الهام (از آنندراج). رجوع به چله شود