جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تلخه

تلخه

تلخه
صفرا
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تَلخَک، زَوان
تلخه
فرهنگ فارسی عمید

تلخه

تلخه
تلخ دانه و شبرم. (ناظم الاطباء). دانه ای است خرد و مدور که در گندم زار روید و به گندم آمیزد و نان از آن گندم مزۀ تلخ گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فغا. ماروره. (منتهی الارب) ، خلط صفرا. (از غیاث اللغات) (آنندراج). صفرا. (ناظم الاطباء) ، و نیز بمعنی ظرف آن خلط که به هندی پتا گویند. (آنندراج). جای صفرا که مراره باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تلخی

تلخی
بد مزگی دارا بودن مزه غیر مطبوع مقابل شیرینی، سختی بدی مقابل خوشی: (تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت) (گلستان)، ترشرویی بد خلقی
فرهنگ لغت هوشیار

تلخک

تلخک
تلخ دانه، دلقک مصغر تلخ، خربزه تلخ حتظل قثاء النعام، کاسنی
تلخک
فرهنگ لغت هوشیار