جدول جو
جدول جو

معنی تقضی

تقضی((تَ قَ ضّ))
گذشتن، سپری شدن، نابود گردیدن
تصویری از تقضی
تصویر تقضی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تقضی

تقضی

تقضی
سپری شدن. (تاج المصادر بیهقی). نیست و نابود شدن و سپری گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از هوا درآمدن باز وآنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). فرود آمدن باز از هوا، یقال: تقضی البازی اذا انقض. و تقضی الطائر، فرود آمد مرغ از هوا و فرود آمدن خواست و هی فی الاصل تقضض مانند تظنی که از ظن می آید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقضض شود
لغت نامه دهخدا

اقضی

اقضی
کار برتر داورتر کادیک تر (قاضی تازی گشته کادیک پهلوی است) کاربرتر کارگزارتر
فرهنگ لغت هوشیار

تقوی

تقوی
پرهیزگاری، ترسیدن از خدا و به معنی توانا شدن، نیرومند شدن
تقوی
فرهنگ لغت هوشیار