جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تفنه

تفنه

تفنه
بافته شده، تَنیده، تَفته، تَنتَه، تَنَستَه، تینه، تَنه
تفنه
فرهنگ فارسی عمید

تفنه

تفنه
پردۀ عنکبوت. (صحاح الفرس) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنتئۀ عنکبوت. (شرفنامۀ منیری). تفنی. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
پردۀ عنکبوت را ماند
که تنیده است تفنه گرد دلم.
شهید (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا).
بحق کردگاری کو نگه داشت
ز دشمن احمد مرسل به تفنه.
شمس فخری.
رجوع به تفنی شود
لغت نامه دهخدا

دفنه

دفنه
یونانی تازی گشته هفت برگ کوهی مشت روی کوهی (مارزیون کوهی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار

ثفنه

ثفنه
آنچه از اعضای شتر که در موقع خواب بزمین برسد مانند زانو و سینه
ثفنه
فرهنگ لغت هوشیار