جدول جو
جدول جو

معنی تفجیر

تفجیر((تَ))
روان کردن، گشوده کردن، آب بدوانیدن، جمع تفجیرات
تصویری از تفجیر
تصویر تفجیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تفجیر

تفجیر

تفجیر
آب راندن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج). آب روان کردن. (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : او تکون لک جنهٌ من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیراً. (قرآن 17 / 91). عیناً یشرب ُ بها عبادُ اﷲ یفجرونها تفجیراً. (قرآن 76 / 6) ، به فجور نسبت کردن کسی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تیجیر

تیجیر
پرده ای که میان خانه یا خیمه کشند تا خانه را بدو قسمت ظاهر و نهفته کنند
فرهنگ لغت هوشیار

تحجیر

تحجیر
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
فرهنگ لغت هوشیار