آب راندن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج). آب روان کردن. (دهار) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : او تکون لک جنهٌ من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیراً. (قرآن 17 / 91). عیناً یشرب ُ بها عبادُ اﷲ یفجرونها تفجیراً. (قرآن 76 / 6) ، به فجور نسبت کردن کسی را. (از اقرب الموارد)
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها