جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تغلیظ

تغلیظ

تغلیظ
غلیظ کردن، ستبر کردن، چیزی را بر کسی سخت و درشت کردن، سخن درشت گفتن به کسی
تغلیظ
فرهنگ فارسی عمید

تغلیظ

تغلیظ
درشت کردن. (زوزنی). ستبر کردن. (دهار). درشت کردن بر کسی چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (صراح). ستبر کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، تأکید و تقویت و تشدید و تأکید سوگند: غلظ علیه فی الیمین، شدد و اکد و منه قولهم اخذ منه میثاقاً غلیظاً. (از اقرب الموارد). و رجوع به غلیظ و سوگندان غلیظ شود
لغت نامه دهخدا

تغلیط

تغلیط
دشگیراندن، دشگیر خواندن واهر دانستن (واهر غلط)، غلط کار خواندن بغلط نسبت دادن، بغلط انداختن، غلط کاری، جمع تغلیطات
فرهنگ لغت هوشیار