جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تغریق

تغریق

تغریق
وینستن در آب فرو رفتن، در آب فرو کردن غوته دادن غرق کردن در آب فرو بردن،جمع تغریقات
فرهنگ لغت هوشیار

تغریق

تغریق
غرقه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غرقه گردانیدن. (زوزنی) (از اقرب الموارد) ، سخت کشیدن کمان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، کشتن، اصله ان القابلهکانت تغرق المولود فی الماء السلی عالم القحط لیموت ثم جعل کل قتل تغریقاً. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تحریق

تحریق
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
تحریق
فرهنگ لغت هوشیار

تزریق

تزریق
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
فرهنگ لغت هوشیار