معنی تعهد
تعهد
((تَ عَ هُّ))
کاری را به عهده گرفتن، عهد بستن، غمخواری
تصویر تعهد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تعهد
تعهد
تعهد
پایبندی، پذیرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تعهد
تعهد
عهد نو کردن، پیمان تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تعهد
تعهد
عهده دار شدن، کاری به عهده گرفتن، عهد کردن، عهد و پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
تعهد
تعهد
Commitment, Obligation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تعهد
تعهد
обязательство , обязательство
دیکشنری فارسی به روسی
تعهد
تعهد
Engagement, Verpflichtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعهد
تعهد
зобов'язання , обов'язок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تعهد
تعهد
zobowiązanie, obowiązek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تعهد
تعهد
承诺 , 义务
دیکشنری فارسی به چینی