جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تضمن

تضمن

تضمن
در بر گیری، در برداشتن شامل بودن در ضمن داشتن، شمول، جمع تضمنات
تضمن
فرهنگ لغت هوشیار

تضمن

تضمن
چیزی را جزء خود درآوردن، دربرداشتن، شامل بودن، پذیرفتن
تضمن
فرهنگ فارسی عمید

تضمن

تضمن
پذیرفتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی) (از دهار) ، لازم گرفتن چیزی را از کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، در میان خویش آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). میان اندرگرفتن. (دهار). فراهم گرفتن چیزی را و مشتمل گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مشتمل گردیدن بر چیزی. (از اقرب الموارد) ، فراهم گرفتن مکتوب و لفظ و معنی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم گرفتن لفظ معنی راو چیزی را در ضمن گرفتن. (آنندراج) ، (اصطلاح منطق) دلالت تضمنی، دلالت لفظ است بر جزء موضوع له چنانکه از لفظ انسان که برای حیوان ناطق وضع شده، حیوان خواهند. (از اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 7)
لغت نامه دهخدا

تضمنی

تضمنی
منسوب و مربوط به تضمن. یا دلالت تضمنی. دلالت لفظ است بر جزئی از معنی موضوع له خود مانند دلالت (اسنان) بر (حیوان ناطق)
فرهنگ لغت هوشیار