بریانی دادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بریانی خورانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بریان کردن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات). بریانی کردن (زوزنی) ، دادن گوشت کسان را تا بریان کنند. (منتهی الارب). دادن گوشت برای بریان کردن. (آنندراج) زشت خلق کردن. (تاج المصادر بیهقی). زشت خلق گردانیدن. (زوزنی). زشت گردانیدن روی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زشت کردن روی و جز آن. (آنندراج) ، چشم بد رسانیدن کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)