معنی تشک - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تشک
تشک
تشک
زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تشک
تشک
زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بَستَر، توشَک، برخوابه
فرهنگ فارسی عمید
تشک
تشک
طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند، یعنی اجرت. (مفاتیح خوارزمی). و رجوع به طسق شود
لغت نامه دهخدا
تشک
تشک
جوانه، گره درختان، گاو نر جوان که هنوز برای کار شخم زدن آماده نشده باشد، آدم فرز، پرکار و سحرخیز
فرهنگ گویش مازندرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.