جدول جو
جدول جو

معنی تشاغل

تشاغل((تَ غُ))
خود را مشغول ساختن، خود را به کاری مشغول نشان دادن
تصویری از تشاغل
تصویر تشاغل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تشاغل

تشاغل

تشاغل
خویشتن را مشغول کردن از چیزی. (دهار) (زوزنی). تشغل به چیزی. (از المنجد). اشتغال به چیزی. (اقرب الموارد). شغلی بخود بستن و خویشتن را بدان مشغول ساختن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

مشاغل

مشاغل
مشغله ها، کارها، کسب ها، پیشه ها، چیزهایی که شخص را مشغول کند، جمعِ واژۀ مشغله
مشاغل
فرهنگ فارسی عمید

متشاغل

متشاغل
سستکار رو گردان از کار کسی که از کاری روی بر تابد و خود را بکار دیگر مشغول سازد
فرهنگ لغت هوشیار