جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تشاعر

تشاعر

تشاعر
تظاهر به شاعری کردن، خود را شاعر پنداشتن یا شاعر نمایاندن، به تکلف شعر گفتن
تشاعر
فرهنگ فارسی عمید

تشاعر

تشاعر
شاعری نمودن کسی که شاعر نباشد. (زوزنی). خود را شاعر وانمودن. (آنندراج). ادعای شاعری نمودن و خود را شاعر پنداشتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اشاعر

اشاعر
بمنعنی شاعرتر، ج اشعر، وبمعنی بسیارموی اندام، پر موی
اشاعر
فرهنگ لغت هوشیار

تشاجر

تشاجر
هم ستیزی هم تاشگی با هم نزاع کردن با همس ستیزیدن مشاجره کردن، کشمکش مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار

متشاعر

متشاعر
کسی که خود را شاعر می پندارد و تظاهر به شاعری می کند
متشاعر
فرهنگ فارسی عمید

تشاجر

تشاجر
مشاجره کردن، با هم نزاع کردن، با یکدیگر خلاف و کشمکش کردن
تشاجر
فرهنگ فارسی عمید