جدول جو
جدول جو

معنی تسلیط

تسلیط((تَ))
گماشتن، چیره دست کردن، مسلط ساختن
تصویری از تسلیط
تصویر تسلیط
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تسلیط

تسلیط

تسلیط
مسلط ساختن، برگماشتن، حکم و قدرت کسی را بر دیگران روان ساختن
تسلیط
فرهنگ فارسی عمید

تسلیط

تسلیط
برگماشتن. (زوزنی) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برگماشتن کسی را بر کسی. (آنندراج) ، چیره گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، روان کردن حکم و قدرت را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قوت و قهر دادن کسی را بر دیگری. (از متن اللغه). قهر و قدرت کسی را بردیگری روان کردن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا