جدول جو
جدول جو

معنی تسبیح گفتن

تسبیح گفتن((~. گُ تَ))
نیایش خدای را کردن
تصویری از تسبیح گفتن
تصویر تسبیح گفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تسبیح گفتن

تسبیح گفتن

تسبیح گفتن
تأویب. عبادت خدا. نام خدا را به پاکی بر زبان آوردن:
یارب بدست او که قمر زد دو نیم شد
تسبیح گفت در کف میمون او حصا.
سعدی.
و رجوع به تسبیح و دیگر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا

تکبیر گفتن

تکبیر گفتن
اﷲاکبر گفتن. خدای را به بزرگی یاد کردن: پس عمر سه بار تکبیر گفت. (تاریخ قم ص 301).
اگر میرد کمال از عشق آن روی
به روح پاک او گویند تکبیر.
کمال خجندی (از آنندراج).
رجوع به تکبیر شود
لغت نامه دهخدا

سبوح گفتن

سبوح گفتن
سجده گفتن. شهادت دادن:
سبحه داران از پس سبوح گفتن در صبوح
بر سر زنار ساغر طیلسان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا