جدول جو
جدول جو

معنی تریکو

تریکو((تِ))
نوعی پارچه که از نخ های معمولاً پشمی یا الیاف مصنوعی بافته می شود و به صورت کشباف است
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تریکو

تریکو

تریکو
نوعی پارچۀ کشباف از جنس پشم و الیاف مصنوعی، لباس که از این پارچه تهیه شده باشد
تریکو
فرهنگ فارسی عمید

تایکو

تایکو
از سازهای ضربی چین و هند، طبلی است از یک استوانۀ چوبی مجوف که دو طرف آنرا پوست کشند و آنرا به اندازه های مختلف سازند، رجوع به مجلۀ موسیقی شمارۀ 29 دورۀ سوم بهمن 1337 هجری شمسی ص 38 شود
لغت نامه دهخدا

تریکی

تریکی
منسوب است به تُرِیْک که مصغر ترک میباشد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

تریکه

تریکه
زنی که مانده باشد و کسی او رانخواهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زنی که فروگذاشته شود و هیچکس با او زناشویی نکند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). زنی که شوهر نکند. (آنندراج) ، مرغزاری که ناچریده مانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آبی که از سیل باقیمانده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیضه ای که بچه از آن برآمده یا بیضۀ شترمرغ که گذاشته باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بیضۀ متروک شتر مرغ، بیضه ای که جوجه از آن خارج شده باشد. (از المنجد). بیضه ای که جوجه از آن خارج شده باشد و بقولی بیضۀ شترمرغ بخصوص. (از اقرب الموارد) ، خود آهنین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود آهنینی که در جنگها بر سر نهند. (از المنجد) : اقتحم فی المعرکه و علی رأسه تریکه. (اقرب الموارد). ج، ترائک و تریک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تریک و ترائک شود
لغت نامه دهخدا

ژریکو

ژریکو
نام شهری قدیمی به فلسطین در 23کیلومتری اورشلیم
لغت نامه دهخدا