جدول جو
جدول جو

معنی تریشه

تریشه((تَ ش ِ))
تراشه، هر چیز خرده ریز مانند خرده کاغذ، چوب
تصویری از تریشه
تصویر تریشه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تریشه

تریشه

تریشه
هر چیز خرده ریزه، مثل ریزۀ کاغذ، ریزۀ چوب و مانند آن، تراشه
تریشه
فرهنگ فارسی عمید

تریشه

تریشه
تریش. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) :
جلدی به تن خستۀ این زار نمانده ست
سراج غمت بسکه کشیده ست تریشه.
سلیم (از فرهنگ نظام).
و رجوع به تریش شود، تراشه و خرده که از تراشیدن چوب بیرون می آید. (از فرهنگ نظام). چوب خرد نوک تیز که گاه شکستن هیزم، از هیمه جدا شود. چوب نسبهً خرد که از شکستن چوبهای خشک پیدا آید با نوک و اطرافی خلنده و برنده: ت ریشه اجاق گیرانۀ خوبیست. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

تراشه

تراشه
تراشیده شده آنچه از تراش بر آمده باشد، هلال واری از خربزه و هندوانه قاچ. ریزه چوب
فرهنگ لغت هوشیار

ترینه

ترینه
نوعی خوراکی است که عبارت است از اینکه نان تنوری نیم پخته را ریزه ریزه کرده با فلفل و زنجبیل و زیره و سیاه دانه نیم کوفته و سبزیهای ریزه کرده در تغاری کنند و سرکه و دوشاب بر بالای آن ریزند و مشت زنند تا خنب خمیر شود و در آفتاب نهند و تا 40 روز هر روز سرکه و دوشاب ریزند و بر هم زنند و رد آفتاب نهند تا بقوام آید. سپس از آن قرصها سازند و خشک کنند
فرهنگ لغت هوشیار