معنی ترد - فرهنگ فارسی معین
معنی ترد
- ترد((تُ))
- تر و تازه، هر چیزی که زود شکسته گردد
تصویر ترد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ترد
ترد
- ترد
- شکننده و نازک و رقیق و بی دوام. (ناظم الاطباء). زودشکن. شکننده. سست. مقابل چغر
لغت نامه دهخدا
ارد
- ارد
- خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی