جدول جو
جدول جو

معنی ترحم فرستادن

ترحم فرستادن((~. فِ رِ دَ))
طلب آمرزش کردن
تصویری از ترحم فرستادن
تصویر ترحم فرستادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترحم فرستادن

ترحم فرستادن

ترحم فرستادن
طلب آمرزش کردن. رحمک اﷲ گفتن کسی را:
شو ترحم فرست خاقانی
خاصه کو عالم ترحم شد.
خاقانی.
چو نوبت رسد زین جهان غربتش
ترحم فرستند بر تربتش.
(بوستان).
و رجوع به ترحم شود
لغت نامه دهخدا

رحمت فرستادن

رحمت فرستادن
آمرزش و غفران کردن کسی را پس از مرگ. خدا بیامرز گفتن مرده را:
فرستی مگر رحمتی در پیم
که بر کردۀ خویش واثق نیم.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا