جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ترح

ترح

ترح
کم خیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، بسیاراندوه. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

ترح

ترح
اندوه. ضد فرح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اندوه و غم که ضد فرح است. (غیاث اللغات) (آنندراج). حزن و غم. (المنجد). غم. (اقرب الموارد) : ما الدنیا الا فرح و ترح، ای سرور و غم. (اقرب الموارد). ج، اتراح. (المنجد) :
گه شرف گاهی سعود و گه فرح
گه وبال و گه هبوط و گه ترح.
مولوی.
ما التصوف قال وجدان الفرح
فی الفؤاد عند اتیان الترح.
مولوی.
و زمانی مزدوج به فرح و ساعتی منزه از برح و ترح نیر برج برج سعادت با زهرۀ زهرا اقران یافت. (درۀ نادره چ شهیدی ص 256)
لغت نامه دهخدا

ترح

ترح
فقر و درویشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : و از حصول آن استعداد، فرحی بی برح و فرجی بی ترح... دریابند. (درۀ نادره چ شهیدی ص 13)
لغت نامه دهخدا

ترح

ترح
اندوه گین شدن. (از تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). محزون گشتن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، فرودآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا