جدول جو
جدول جو

معنی ترانسفر

ترانسفر((تِ فِ))
انتقال دادن، بردن، جابه جا کردن (مثل انتقال شخص از یک حالت مکان به حالت مکان دیگر)
تصویری از ترانسفر
تصویر ترانسفر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترانسفر

سرانسر

سرانسر
دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب. دارای 333 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات، بزرک. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

ترانس

ترانس
یکی از شعرای فکاهی سرای لاتینی که در سال 190 قبل از میلاد در کارتاژ متولد شد. وی ابتدا برده ای بیش نبود و سپس آزاد گشت. او هم مانندپلوت از نویسندگان یونان، خصوصاً از مناندر پیروی میکرد. شش اثر کمدی که از وی باقی مانده عبارتند از: لاندرین، لونوک، لسیر، لوتونتی مورومنوس، لو فورمیون، لزادلف. در این نمایشنامه ها آثار مضحکه و استهزاء بمراتب کمتر از نمایشنامه های پلوت است. داستانهای ترانس بسیار معتدل ولی بعلت تصویرهای زیبا و ظریفی که از شخصیت های داستان بدست میدهد، آنها را ارزنده و جالب ساخته است. بطور کلی آثار این شاعر قصه پرداز، محتوی ادب و نزاکت و علاقۀ شدیدی به اخلاق است
لغت نامه دهخدا