جدول جو
جدول جو

معنی تخفیفه

تخفیفه((تَ فِ))
دستار کوچکی که هنگام خواب به سر پیچند
تصویری از تخفیفه
تصویر تخفیفه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تخفیفه

تخفیفه

تخفیفه
دستارچه، شبکلاه دستار کوچکی که هنگام خواب و خلوت بسر پیچند و آن از عمامه سبکتر میباشد
فرهنگ لغت هوشیار

تخفیفه

تخفیفه
تخفیفه. دستار کوچکی که هنگام خواب و خلوت بسر پیچند، نسبت به عمامه سبک میباشد. (آنندراج). عمامۀ کوچکی که در هنگام خوابیدن و یا در رفتن بیت الخلاء بر سر می گذارند. (ناظم الاطباء) : علی رأسه کوفیه و تخفیفه صغیره. (عیون الانباء ج 2 ص 177).
بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش
تخفیفه را جنیبۀ دستار می کنم.
نظام قاری.
تخفیفۀ فراخ بر سرفراز من
کوتاه کرد قصۀ عمر دراز من.
نظام قاری.
به گازر از جهت عید داده شد دستار
به ماتم رمضان بسته اند تخفیفه.
نظام قاری.
اگر خفت نمی آردبسر ترک ادب کردن
چرابر سر نهد تخفیفه هر کس بی تکلف شد.
تأثیر (از آنندراج).
کجاست راحت تخفیفه و سبک روحی
علاقه نیست به دستار اعتبار مرا.
مخلص کاشی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا

خفیفه

خفیفه
مونث خفیف: اسباب خفیفه. مونث خفی پنهان پوشیده نهفته، جمع خفایا خفیات
فرهنگ لغت هوشیار

تخفیف

تخفیف
سبک کردن، کم کردن قیمت چیزی، مختصر کردن کلمه با ساکن کردن، حذف تشدید یا کم کردن یکی از حروف، برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعری
تخفیف
فرهنگ فارسی معین

تخفیف

تخفیف
سبک کردن، کاستن، در دستور زبان علوم ادبی مختصر ساختن کلمه با کم کردن یکی از حروف یا حذف تشدید برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعر، مثل «گاه» و «گه»، «کلاه» و «کُلَه»، «اگر» و «ار»
تخفیف
فرهنگ فارسی عمید

خفیفه

خفیفه
مؤنث خفیف. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).
- کواکب خفیفه، نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قدرسادس خردتر و این نه کوکب علاوه بر هزاروهشت کوکب است اقدار و اعظام سته است و بطلیموس این نه کوکب را عظم خواند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا