معنی تخته قاپو - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تخته قاپو
تخته قاپو
- تخته قاپو
- ترکی ماندگاری: از جایی به جایی باز ایستادن و ماندگار شدن ایل را خانه نشین و ساکن ده و شهر کردن اسکان عشایر و ایلها
فرهنگ لغت هوشیار
تخته قاپو
- تخته قاپو
- دهقان. که در خانه زندگی کند. شهری. روستایی. روستانشین. حضری. قراری. شهرنشین. ساکن حضر. ساکن شهر. شهرباش. مَدَری، مقابل بدوی و بادی و بادیه نشین
لغت نامه دهخدا
تخته قاپی
- تخته قاپی
- ترکی ماندگاری: از جایی به جایی باز ایستادن و ماندگار شدن ایل را خانه نشین و ساکن ده و شهر کردن اسکان عشایر و ایلها
فرهنگ لغت هوشیار