معنی تخاره
- تخاره((تَ رِ یا رَ))
- تخاری، اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته، اسب تخاری
واژههای مرتبط با تخاره
تخاره
- تخاره
- اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته اسب تخاری. توضیح این کلمه که در ویس و رامین ترجمه گرجی آمده در چاپهای فارسی منظومه مذکور و نیز در فرهنگها بصورت (تجاره) تحریف شده
تخاره
- تخاره
- اسبی که در تُخارستان پرورش یافته، اسب تُخاری
تخواره
- تخواره
- نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی
زخاره
- زخاره
- شاخه درخت
تراره
- تراره
- ترس و ترسو
تواره
- تواره
- اطاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیر جای دهند
تجاره
- تجاره
- اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته اسب تخاری. توضیح این کلمه که در ویس و رامین ترجمه گرجی آمده در چاپهای فارسی منظومه مذکور و نیز در فرهنگها بصورت (تجاره) تحریف شده
تجاره
- تجاره
- کره اسب،
برای مِثال آنکه تدبیر او سواری کرد / بر جهان تجارۀ توسن ، بعضی این کلمه را تحریف تخاره دانسته اند، منسوب به تخارستان مثلاً اسب تخاری(فرخی - ۳۰۷)
تواره
- تواره
- بوته های خار که بر روی دیوار و دور باغ و پالیز قرار می دهند، کلبه ای که از بوته ها و شاخ و برگ درخت در کنار کشتزار درست کنند،
برای مِثال بباید رفتن آخر چند باشی / چو متواری در این خانۀ تواره ، خانه ای که در آن سرگین چهارپایان و کاه و خار و خاشاک بریزند(ناصرخسرو - ۴۶۰)
