جدول جو
جدول جو

معنی تحجم

تحجم((تَ حَ جُّ))
بیرون برآمدن هرچیز، حجامت کردن، برآمدن پستان
تصویری از تحجم
تصویر تحجم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تحجم

تحجم

تحجم
ورآیش چون خاز که ور آید (خاز خمیر)، گنجش (گنج حجم)، خونکش زبانزد پزشکی روشی در پزشکی کهنایرانی به نام خونکشی (حجامت) و آن چنان بوده که درون پیاله ای شیشه ای پنبه آلوده به مل (الکل) را افروخته و دهانه آن را بر پشت بیمار می چسبانند و چون گوشت و پوست می آماسید پیاله را برمی گرفتند و آماسیده را تیغ می زدند تاخون بیرون آید بیرون بر آمدن هر چیز، حجامت کردن مکیدن، بر آمدن پستان، باز داشتن،جمع تحجمات
فرهنگ لغت هوشیار

تحجم

تحجم
صاحب غیاث اللغات بنقل از ’منتخب’ آرد: بیرون برآمدگی از هر چیز، حجامت نمودن، مکیدن، بازداشتن، برآمدن پستان
لغت نامه دهخدا