معنی تحتم تحتم ((تَ حَ تُّ)) لازم گشتن، چیزی را بر خود واجب کردن، شادمانی کردن لازم گشتن، چیزی را بر خود واجب کردن، شادمانی کردن تصویر تحتم فرهنگ فارسی معین