جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تحامق

تحامق

تحامق
حمق نمودن بی حمقی. (زوزنی). خویشتن را گول ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تحامل

تحامل
با مشقت و سختی امری را بر عهده گرفتن، کینه در دل گرفتن، بیش از طاقت کسی کاری بر او تحمیل کردن
تحامل
فرهنگ فارسی عمید

تحامل

تحامل
رنج کار سختی را پذیرفتن، بیش از توان کسی از او کار کشیدن، مشقت، رنج
تحامل
فرهنگ فارسی معین